پارسا و پرهامپارسا و پرهام، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

خوشکل های مامانی و بابایی

کمک کنید

لطفا کمک کنید واقعاً سخته دو قلو بزرگ کردن یه چاره ای نیست که اینا شبا بخوابن.به یکی شون شیر میدی اون خوابه به این که شیر میدی بعد از شیر دادن میگی آخی خوابید که منم بخوابم همین که میخوای چشماتو ببندی اون یکی شروع میکنه به گریه کردن باید بهش شیر بدی بعد از شیر دادن باید هی تابش بدی تا بخوابه همین که خوابید نوبت اولیست که خوابیده بود شروع میکنه به گریه کردن وای دیونه شدیم فقط خدا یه صبر و تحمل بهمون بده اما واقعاً زندگی با دوقلوها شیرینه همشون برکت خونن اما به نوبه خود زحمت خودشون دارن که بر گردن ما پدرو مادراست.حالا یکی هست راهنماییمون کنه که چیکار کنیم شب راحت بخوابن آخه یکیشون خواب نداره شبا؟ ...
18 دی 1392

بازگشت نی نی یام به خونه خودشون

این هفته خیلی خوشحالم برای اینکه روز ٤شنبه دارم میرم دنبال پارسا و پرهام خان که برگردن به خونه خودشون.خیلی خوشحالم که دارن به آغوش گرم خونه میان و تنهایی رو کنار میزنم و پیش نی نی یام هستم راستی خاله حدیث و مامان بزرگ نی نی یا چیکار میکنین وقتی نی نی یا رفتن اونم که یک ماه پیشتون بودند و بهشون عادت کرده بودید چیکار میکنید؟سخته اما نی نی یا دارن میرن خونه خودشون و میخوام از مامان بزرگ و بابابزرگ و خاله حدیث تشکر کنم که یک ماه از نی نی یا پرستاری کردند انشاءالله که جبران کنم و حالا نوبت عمه فاطمه و باباشه و بابا بزرگ و مامان بزرگ که باید پرستاری بکنه از نی نی یا. ...
8 دی 1392

حمام چهلگی

خلاصه بعد از مدتها انتظار کشیدن ساعت ١٢ظهر روز٥دیماه بود که پارسا خان و پرهام خان حمام چهلگی شونو کردند و پا به عرصه دیگه ای از زندگی گذاشتن که مامان بزرگش زحمت کشید بچه ها رو به حمام برد .انشاءالله عکسشونو همین هفته واستون میذارم. ...
7 دی 1392

1 ماهگی

بالاخره ٣٠ روز از تولد نی نی یام گذشت و پارسا و پرهام خان یک ماهه شدن ماشاءالله خوب شدن شرمنده نتونستم عکسشونو واستون بزارم آخه نی نی یام پیشم نیستن و دوربین هم پیشم نیست پیش نی نی یا هستن انشاءالله ٤٠شون که تمام شده از یک ماهگی تا چهلشونو عکسشونو واستون میذارم که ببینید. ...
26 آذر 1392

رسم مسخره

با سلام خدمت دوستان و آشنایان و عزیزان خودم شرمنده که چند روز عکس نی نی یامو نذاشتم آخه نمیدونم این چه رسمی یه که میگن باید دختر واسه اولین زایمانش باید پیش مامانش باشه نمی دونم چه کسی این رسمو گذاشته بابا این رسم رسمه قدیمی یا بوده چیش به ما که باید این رسم مسخره رو انجام بدیم که من حالا باید از زنو بچم دور باشم من اهواز خانمم با بچه ها خرم اباد.حالا اگه به بزرگترا بگیم شما زنو مرد جدا باشید یا تو اینجا و خانمت یه جا دیگه میخوان زمینو زمانو بهم بریزند اما واسه ما که میرسن میگه رسمه باید زن خونه مامانش واسه ١ ماه یا ٢ ماه بمونه.بالاخره این چند روز هم تموم میشه و بچه ها میان.امروز دارم میرم خرم اباد به بچه ها سر بزنم انشاالله عکسشون...
20 آذر 1392

خوشامدگویی

سلام  و درود به همه مامان و باباهایی که به وبلاگ پارسا و پرهام جونم سر میزنین ا میدوارم تو سایت ما لحظه های خوشی رو بگذرونید خوشحال میشم نظراتتونو راجع به وب پسرم ومطالبش بدونم   ...
14 آذر 1392

دوری پارسا و پرهام از بابا

بعد از 12 روز پس از زایمان پارسا و پرهام خان از اهواز به مقصد خرم آباد سفر کردند که همراه با باباش و مامانش و پدربزرگش به سوی خرم آباد رفتیم که اونجا واسه چند روز بمونه حالا 24 ساعت نیست که من که باباشم ازشون دور شدم بهشون گفتم تا چهله بمونید خرم آباد اما باور کنید اگه زد به کلم میرم خرم آباد دنبالشون اخه نمیتونم دوری زنو بچمو تحمل کنم دنیا زنو بچه ...
12 آذر 1392

زردی

امروز صبح با بابا امین و مامان بزرگ و بابابزرگ خرم ابادی رفتیم بهداشت 17شهریور برای آزمایش تیروئید و تست شنوایی سنجی .ساعت 8 صبح بود که آزمایش تیروئید؛خون از کف پای پارسا و پرهام جونم گرفتن که مسئول آزمایش بهم گفت باید چهارشنبه هفته آینده برای تکرار آزمایش مراجعه کنی بعد رفتیم تست شنوایی سنجی که اونم انجام دادیم که بهمون گفت باید مرحله دوم 10روز دیگه بیای خلاصه بعد از این آزمایشها رفتیم بیمارستان کودک ابوذر واسه زردیشون که دکتر بهمون قطره بیلی ناستر بمون داد که گفت تا 3روز بشون بده بعد بیارشون که ببینمشون.خدا شکر این 2روزه قطره بشون دادم زردیشون کمتر شده ...
1 آذر 1392